وصال

نحوه تذکر دادن حاجی گیرونف ها..

#به_قلم_خودم

سلام دوستان شهید من 

حال این روز های دلم خوب نیست، طوفانی به راه افتاده در دلم که کشتی بان ماهری چون شما توان راهبری آن را دارد.

دلگیرم از همه .. دلم گیر شماست ، گیر سربند یازهرایتان(س) که با نام حک شده روس سربند عشق میکردید، دوست دارم گوشه ای بنشینم و صدایتان کنم ، به گوشه ای خیره شوم و شما هم مقابلم بنشینید و هی نگاهتان کنم ، هی سربند یا زهرا و هی محاسن به خاک و خون کشیده شده ی شمارا بنگرم و هی لز خودم خجالت بکشم ، انقدر اشک بریزم تا از هوش بروم و به هوش بیایم و سرم را روی دامان سیدالشهدا (ع) است… از بوی خوش ک نسیم روح نواز وجودش ، وجودم غرق آرامش شود، و به من وعده ی شهادت بدهد ک من خود را بر بال ملائک ببینم و بشنوم که مرا وعده ی شفاعت میدهد ، آن هنگام با خیال راحت ار آتش عشق شهادت وجودم چون شمعوبسوزد و آب شود و شَوَم فدایی راهتان …

آیا در روز محشر شفاعتم میکنید ؟ شفاعت شما و مولایتان خیالی خام است که در دل پرورانده ام ، مگر من گنه کار می توانم بار گناهانم را کجا برم ؟ جز در خانه مولایتان

قصه ی غصه ی این همه حقارت و نکبت با که بگویم جز شما ؟ 

وای بر من از روز رسوایی ، وای بر من از روز تنهایی ، از روز جدایی و گدایی ، از روز اسارت و مصیبت ، وای بر من از خجلت ، از آتش جحیم و خشم رحیم ، میترسمواز اینکه مرگ مرا دریابد و مقرب درگاه معبود نباشم . انگاه که به من عطا کرد خطا کردم .وفاکرد جفا کردم. هدایتم کرد رهایش کردم.?

دلم پر زده برایتان ، برای نماز های نیمه شبتان ، برای عشق بازی با معبود زیر رگبار نفس .

آن قدر غرق روزمرگی های زندگی ام بودم که جان دادنتان را برای یگانه عشق ابدی تان را ندیدم ، هواهای مسموم نفسانی احاطه شده اطرافم چشم و گوشم برا بستند تا نبینم و نشنوم .

هر چند دیر شمارا دریافتم…دست خواهر کوچکتان را بگیرید تا او هم چون شما زندگی و مرگش رنگ خدایی بگیرد…

التماس دعای شهادت

​و شَـهادت نام گِرِفت!وقتے خُدا ڪسے را ڪُشت اَز شِدَت| عِـشق |♡