ارباب ، مرا دریاب
چند وقتیه دلم گرفته ، چند وقتیه دلم بهونه گیر شده ، چند وقتیه زیاده خواه شده ، میگه اربعین کربلا می خوام ، میگم : هیس ! ساکت شو !
اربابمون با زائراش خوشه !
دیگه نگیا کربلا کربلا .
امشب داشتم یه کلیپ رو ادیت میزدم به نیت خانوم جانمون عقیله بنی هاشم خانم زینب کبری (س) ، دیدم یه چیزی چنگ میندازه تو گلوم ، دیدم چند وقتیه تو روضه گریه نکردم ، بیشتر که دقت کردم چند وقته خودم با خود حقیقیم قهره ، آخه من با خودم چند چندم ، آخه لایقم ارباب منو بخواد ؟ تو ذهنم با خودم در جنگ بودم که سوزش چشام منو به خودم آورد ، با خودم گفتم دیدی بعد مدت ها ارباب نگاهت کرد، گفتم دیدی ارباب هم فهمید تو چیزی جز اشک در خونه پسر فاطمه (س) نداری .خدای من ، تنها ثمره عمرم این اشکهاست ، ای ستار العیوب اشک هایم را که وجهی به عشق و وجهی به ذوق دارد را از من بپذیر
✍ به قلم پرستوی مهاجر
15 صفر 1444 قمری
23:04