کفش هایی که جاماند...
25 اسفند 1402 توسط پرستوی مهاجر
با شدت پرت شدم، در حالی که دستانم تمنا داشتند و رو به آسمان دراز بودند ، آسمان سرخ فام و کاج های سر به فلک کشیده جنگل هم شاهد بودند؛ این تمام چیزی بود که یادم مانده بود. اما الان نمیدانم کجا هستم، سرم به شدت درد میکند! دید واضحی ندارم. چند بار پلک… بیشتر »